پاتوق عاشقای دل شکسته

پاتوق عاشقای دل شکسته

پاتوقی واسه تمام عاشقای دل شکسته ی دنیا

اعتراف عاشقانه

بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده
فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده…
اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم
باور نمیکنم اینک بی توام
کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی
تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ، تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم…
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم
در حسرت چشمهایت هستم ،چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده
در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ، هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت…
کاش بودی و به بهانه هایت نیز راضی بودم ، کاش بودی و من دیگر از سردی  نگاهت شاکی نبودم
هر چه خواستم از تو بگذرم از همه چیز گذشتم جز تو ، هر چه خواستم فراموشت کنم همه را فراموش کردم جز تو ، هر چه خواستم به خودم بگویم هیچگاه ندیدم تو را ، چشمهایم را بستم و باز هم دیدم تو را ، هر چه خواستم دلم را آرام کنم ، آرام نشد دلم و بیشتر بهانه تو را گرفت ، هر چه خواستم بگویم بی خیال ، بی خیالت نشدم و به خیالت تا جایی که فکرش هم نمی کنی رفتم…
میخواستم با تنهایی کنار بیایم ، دلم با تنهایی کنار نیامد ، میخواستم دلم را راضی کنم ، یاد تو باز هم به سراغم آمد ، میخواستم از این دنیا دل بکنم ، دلم با من راه نیامد …
بگذار اعتراف کنم که دلم در چه حالیست ، بدجور از نبودنت شاکیست ، هر جا هستی برگرد که اصلا حالم خوب نیست….


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: محمد ׀ تاریخ: پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

درباره وبلاگ

ای كسانی كه مامور دفن من هستید؛ دستهایم را بیرون از تابوت بگذارید تا همه بفهمند منتظر كسی بودم ولی به او نرسیدم. كفنی سیاه تنم بپوشانید تا همه بدانند سیاه بخت تر از همه من بودم . چشمهایم را باز بگذارید تا همه بدانند چشم به راه كسی بودم ولی به او نرسیدم . و در آخر دو قطعه یخ به شكل صلیب بالای سر من بگذارید تا با اولین طلوع آفتاب به جای او برایم اشك بریزد.. وقتی مردم وقتی مردم روی قبرم ننویسیدکه بودم. وقتی مردم روی قبرم ننویسید: نه شعری نه شاعری ننویسیدکه بودم از چه تباری وقتی مردن آخرین نقطه راهه نمی خواد سنگ روی قبرم بذارید... وقتی هر اومدنی رفتنی داره نمی خواد گل روی قبرم بکارید... خیلی وقتا پیش از این مرده بودم عمری دلمرده به سر برده بودم بدون سنگ بدون نام نشون چوب این زندگی رو خورده بودم. وقتی مردم روی قبرم ننویسیدکه بودم... ننویسیدکه بودم...


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , maargyazendegi.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM